هادی عامل: کابوسم این است که اشتباهی بگویم نان مادر و شیر پدر!
هادی عامل نیاز به معرفی ندارد، گزارشگر شماره یک کشتی و مطرح ترین چهره ورزشی تلویزیون از خاطره ها، اشکها و لبخندهای خود می گوید و با ما هم به دوران جوانی و هم به هر هشت المپیکی که گزارش کرد سفر می کند؛ شما هم همسفر ما شوید
به گزارش سبک ایده آل، نام هادی عامل با کشتی گره خورده است. گزارشگر ۶۹ ساله مشهدی که با نان پدر و شیر مادر به ادبیات کوچه و بازار راه یافته و بی شک یکی از معروف ترین چهره های تلویزیونی ورزش است. هادی عامل با آن صدای خاص و اصطلاح های خاص تر، به پرسش ها پاسخ می دهد.
اگر موافق باشید از اصطلاح قشنگ خودتان شروع کنیم؛ نان پدر و شیر مادر حلالت… چی شد که از این اصطلاح استفاده کردید؟ شیر مادر حلالت را قبلا هم شما می گفتید و هم دیگران می گفتند اما شما با نان پدر ترکیبش کردید و یه نوعی شد امضای خودتان در گزارشگری… اولین بار این شیر مادر و نان پدر حلالت را چگونه ترکیب کردید؟
این را اولین بار در المپیک توکیو استفاده کردم که دیدم مردم استقبال می کردم. الهام بخش من هم لوپز کوبایی بود. آن جا در توکیو هر کشتی گیری که در فینال یا رده بندی کشتی فرنگی مدال می گرفت می آمد تلفنی و تصویری با پدر و مادرش و خانواده اش تلفنی صحبت و تشکر می کرد. این کار قشنگ ژاپنی ها بود که تلویزیونی با خانواده ورزشکار ارتباط می گرفتند و امکانی را فراهم کرده بودند که کشتی گیر با خانواده اش در آن لحظه های شاد حرف بزند. من دیدم لوپز که چهارمین مدال طلای المپیک خودش را گرفته، آمده مثل یک کودک جلوی پدر و مادرش خبردار ایستاده، آن هیکل و استخوانبندی با آن همه اعتبار، در تماس تصویری با همسر و پدر و مادرش، چنان احترامی به پدر و مادرش می گذاشت که گفتم باید به نوعی پدر و مادرها و خانواده ها را در موفقیت ورزشکار سهیم کنم.
یعنی الهام بخش شما لوپر کوبایی بود؟
دقیقا، قبلا شیر مادر حلالت را به تنهایی گفته بودم اما این ترکیب را با دیدن ادب و متانت لوپز ابداع کردم.
ولی این سری در رقابتهای کشتی قهرمانی جهان در اوزان غیر المپیکی اصلا از این ترکیب استفاده نکردید. اتفاقی افتاده بود، گفته بودند استفاده نکنید؟
نه، اتفاقا استفاده کردم، خیلی کمتر نسبت به قبل اما استفاده کردم.
من خیلی دقت کردم ولی نشنیدم استفاده کنید، یادتان هست در کشتی کدام ورزشکار؟
اگر اشتباه نکنم هم برای سعید اسماعیلی استفاده کردم، هم در کشتی امیرحسین زارع و …
نه، من منظورم همین رقابتهای قهرمانی جهان در اوزان غیرالمپیکی بود…
آها، خب، این سری آخر توی کشتی ماقبل آخر رحمان عموزاد استفاده کردم و در کشتی کامران قاسمپور و تانک روس که وقتی کامران، رشید سعدالله اف را خاک کرد، گفتم. حتی یک بار هم در رقابتهای امیدهای جهان گفتم. راستش باید دلی باشد، من اصراری ندارم حتما این جمله را لابه لای گزارش بگویم، خودش باید بیاید تا به وجد بیایم و بگویم. قبول دارم این دوره آخر کمتر استفاده کردم.
توی خیابان که مردم شما را می بینند، همین جمله را به خودتان نمی گویند؟
بله، خیلی ها، خیلی ها می گویند عامل شیر مادر و نان پدر حلالت!
این جمله را سعی می کنند با لحن خودتان هم بگویند؟
دقیقا، به سبک خودم می گویند. حس خیلی خوبی دارد. خستگی ام را از تنم در می آورند. ببینید من در مشهد زندگی می کنم و از مرکز دور هستم و برای گزارش کردن باید خیلی وقت بگذارم، باید مطالعه داشته باشم، باید منابع به روز را تهیه کنم و گاهی اوقات حتی خواهر و برادر خودم را در طول سال نمی بینم، تلویزیون هم برای گزارش دستمزد چندانی نمی دهد. وقتی این محبت را به من می کنند و در کوچه و خیابان با لحن خودم با من حرف می زنند، دستمزدم را می گیرم. در همین مسابقات اخیر یازده شب رقابتهای کشتی امیدهای جهان آزاد و فرنگی و رقابتهای قهرمانی جهان اوزان غیرالمپیکی را گزارش کردم و خیلی هم خسته بودم وقتی شب آخر آمدم بیرون، یک هموطن ایرانی این جمله را به من گفت، تمام خستگی از تنم در رفت.
یعنی در واقع با این بازخوردها انگار دستمزدتان را گرفتید؟
هم دستمزدم را گرفتم و هم احساس خوشبختی می کنم.
شده در این سالها یک نفر جلوی شما را در خیابان بگیرد و بگوید عامل این چه وضع گزارش کردن است و یا چرا الکی از فلان کشتی گیر تعریف می کنی؟
نه به آن شکل که اعتراض کنند ولی تک و توک پیش آمده که مردم در خیابان جلویم را می گیرند و می گویند چرا از فلان کشتی گیر تعریف می کنی. یا می گویند فلانی دوم شده، شما چرا او را می بری بالا، من هم با صبر و حوصله جواب شان را می دهم و می گویم یک کشتی را باخته و نایب قهرمان شده، نباید ده سال زحمت را دور بریزی.
منظورتان حسن یزدانی است؟
نه، کلی گفتم. به طور مثال می آیند می گویند چرا از مازندران و جویبار تعریف می کنی. خب، وقتی از ده وزن، هشت وزن کشتی گیرمان مازندرانی است و از آن هشت نفر، چهار نفر جویباری، خب معلوم است باید از مازندران و جویبار بیشتر بگویم. وگرنه من که خودم مشهدی هستم و در مشهد زندگی می کنم. البته اگر به اصلیت باشد زابلی هستم ولی در مشهد به دنیا آمدم.
سر همین اصطلاح چی؟ نشده جلوی شما را بگیرند و بگویند چه خبر است؟ چرا این همه شیر مادر و نان پدر را استفاده می کنی؟
نه هر چه فکر می کنم حتی یک مورد هم یادم نیست.
نمی ترسید یک بار اشتباهی برعکس بگویید شیر پدر و نان مادر؟
باور کن کابوسم است اما خدا را شکر تا الان نشده و ترجیح می دهم اصلا به این موضوع فکر نکنم چون معتقدم از هر چه بترسی یک روز سرت می آید!
پیش آمده یک کشتی گیر بیاید گلایه کند؟
من برای سه نسل گزارش کردم، هشت تا المپیک برای کشتی گیران خودمان گزارش کردم و خدا را شکر همه راضی بودند. گلایه نه، من هیچ وقت کشتی گیر را تخریب نمی کنم.
شما هشت المپیک برای ما کشتی گزارش کردی، از ۹۶ آتلانتا تا ۲۰۲۴ پاریس، اولین طلا را هم همشهری خودتان رسول خادم گرفت. یکی از مدال هایی که بیشتر از همه به خودتان چسبید را بگویید؟
باور کنید تمام مدال ها مزه کرد ولی اگر بخواهم یکی از فرنگی بگویم و یکی از آزاد؛ اول طلای حمید سوریان در المپیک لندن که قبل از رقابتها به او گفتم حمید جان این همه طلای جهانی داری اما اگر یک طلای المپیک بگیری، همه مدال هایت ارزش دو چندان پیدا می کند ولی اگر طلای المپیک نگیری، تمام این مدال ها دو زار هم نمی ارزد. خودش هم خیلی دوست داشت طلا بگیرد. اتفاقا فینال با روشن بایراموف آذربایجان داشت، رییس جمهور آذربایجان و همسرش هم داخل سالن بودند. احساس می کردم به خاطر حضور همین شخصیت سیاسی، داوری می تواند علیه حمید باشد اما چنان با اقتدار فینال را برد که کیف کردم. در آزاد هم می توانم طلای حسن یزدانی در المپیک برزیل را بگویم. ۶ امتیاز عقب بود ولی جبران کرد و کشتی را برد. ۶ تا که عقب بود و با گارد باز حمله می کرد، گفتم خدایا خودت به این جوان رحم کن، می ترسیدم ده هیچ ببازد اما سه تا خاک کرد و سه تا دو امتیاز گرفت و کشتی را برگرداند و در ده ثانیه آخر نقره اش طلا شد. غیر از این دو تا، بقیه طلاها هم عالی بود و تمام طلاها لذت داشت. چون شما اصرار کردید دو تا را گفتم وگرنه مگر می شود طلای بچه های کشتی در این المپیک ها را فراموش کرد، حتی یکی از این مدال ها از ذهنم بیرون نمی آید. نمی دانید گزارش این رشادت ها چه لذتی دارد. شاید باور نکنید اما لحظه به لحظه آن کشتی ها را در خاطر دارم. وقتی بچه ها طلا می گیرند، انگار خودم قرار است بروم روی سکو، اصلا روی ابر سیر می کنم!
پس نان پدر و شیر مادر حلال تان…
(خنده) یکی طلب شما!
حتی یکی از همین کشتی ها را یادم هست گریه کردید؟
تقریبا بعد از تمام برد و باخت ها گریه ام گرفته، بردها اشک شوق و شادی و باخت ها هم گریه ناراحتی. من کلا خیلی آدم دل نازکی هستم و اشکم دم مشکم است!
ولی یکی هست که گریه تان معروف شد؟
فکر کنم همین کشتی حسن یزدانی در ریو بود که ده ثانیه آخر طلای خودش را قطعی کرد. البته جالب ترین گریه ها برای زارع بود. بعد از باخت امیرحسین زارع به طاها آکگول از ناراحتی گریه کردم و سال بعد وقتی او را برد، از خوشحالی گریه کردم و به شوخی به او گفتم؛ فرقی ندارد ببری یا ببازی، فقط اشک من را در می آوری.
سر همین امیرحسین زارع یک سوتفاهمی هم پیش آمد؛ صدا باز بود و شما انتقادی از امیرحسین کردید و دلخور شد…
واقعا سوتفاهم بود. البته دقت کنید که هم خود امیرحسین زارع و هم مربی اش گفتند او بد کشتی گرفت ولی من موقع گزارش زنده و روی آنتن نگفتم او بد کشتی گرفته و حمایت هم کردم. تازه اگر هم می گفتم نظر کارشناسی ام بود. این که گفتم مثل آدمک بارانداز شد، این توهین نیست، این یک اصطلاح در کشتی است.
راست است که امیرحسین زارع با شما تماس گرفت؟
بله دو سه روز بعد از این ماجرا و جنجال هایی که پیش آمد، خود امیرحسین زارع به من زنگ زد و گفت آقای عامل شما انقدر لقب خوب به من دادی و حالا یک بار هم انتقاد کردی و من اصلا ازت ناراحت نیستم. حتی پدرش هم به من زنگ زد و گفت من و مادر امیرحسین از شما دلخوری نداریم و امیرحسین می گوید شما حرف درستی زدید و او واقعا بد کشتی گرفت.
من تصور می کنم چون صدا به آن شکل پخش شد حساسیت ایجاد کرد و اگر این را روی آنتن زنده گفته بودید اصلا بحثی پیش نمی آمد.
بله این هم هست. چون حالت مچ گیری و مخفی پخش شد، حساسیت ایجاد کرد.