سینمافرهنگ و هنر

«در انتهای شب» روایتی خاکستری از زندگی شهری/ آرزوهای برباد رفته یک زوج

این روزها مواجه با دو کلمه طلاق و طلاق عاطفی در کلان شهرها بسیار شده است، به گفته روانشناسان ازدواج و علاقه بین افراد به طور ناگهانی از بین نمی‌رود، اما بیشتر جدایی‌ها به مرور زمان ایجاد می‌شوند.

به گزارش سبک ایده آل، این روزها مواجه با دو کلمه طلاق و طلاق عاطفی در کلان شهرها بسیار شده است، به گفته روانشناسان ازدواج و علاقه بین افراد به طور ناگهانی از بین نمی‌رود، اما بیشتر جدایی‌ها به مرور زمان ایجاد می‌شوند. ویرجینیا ویلیامسون، متخصص ازدواج و خانواده، می‌گوید: «طلاق عاطفی همان طور که به نظر می‌رسد است. در طول طلاق عاطفی، همسر از تلاش برای برطرف کردن مشکلات یا ترمیم ازدواج صرف نظر می‌کند و معمولاً مراحل غم و اندوه را طی می‌کند تا بتواند شریک زندگی خود را رها کند و به زندگی مشترک بین‌شان پایان بدهد.» در طلاق عاطفی یکی از طرفین یا هردو به وابستگی عاطفی و ارتباطات عاطفی که بین‌شان برقرار بوده‌است، پایان می‌دهند اما سعی می‌کنند کارهای معمول و عادی زندگی خود را باهم پیش ببرند، به بچه‌ها رسیدگی کنند، قبض‌ها را پرداخت کنند، برای خانه خرید کنند، در مهمانی‌ها با یک‌دیگر حاضر شوند و… گاهی نیز این جدایی عاطفی تبدیل به یک جدایی دائمی می‌شود و دو طرف تصمیم می‌گیرند به این زندگی مشترک برای همیشه پایان ببخشند.

«در انتهای شب» به کارگردانی آیدا پناهنده نیز دقیقا از همین منظر قصه را روایت می‌کند. سریالی که تاکنون سه قسمت از آن از شبکه نمایش خانگی پخش شده است و مخاطبانی را اکثرا زوج هستند با خود همراه کرده است؛ چرا که بسیاری از مواردی که به آن اشاره شده است و یا به نمایش درآمده توانسته مخاطب را با خود همراه کند. زندگی که عمر آن از ده سال گذشته است، صحبت‌هایی که فرصت به میان آمدنش ایجاد نشده بود و حالا این دلخوری‌ها و دغدغه‌ها به یک باره سرباز کردند و تبدیل به کلام شده‌اند و آیدا پناهنده و ارسلان امیری هرکدام از دیدگاه خود به زیبایی آن را به تصویر کشیده‌اند. زوج بودن این دو هنرمند و لمس زندگی واقعی از یک سو و شناختی که نسبت به جنس خود دارند از سوی دیگر باعث شده است تا آنچه که به تصویر کشیده می‌شود، تصویر درستی از زوج‌هایی باشد که این روزها به واسطه زندگی در کلان‌شهرها، فشارهای اقتصادی که بر خانواده تحمیل می‌شود، آرزوهای بربادرفته‌ای که هرکدام احساس می‌کنند اگر دیگری نبود می‌توانستند به آن دست یابند و هزاران دلیل دیگر دست به جدایی می‌زنند.

یکی دیگر از نکاتی که موجب شده تا این سریال در همین مدت اندک و تنها با سه قسمت جای خود را در میان مخاطبان باز کند به تصویر کشیدن مسائلی است که تاکنون در سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی ایران کمتر به آن‌ها پرداخته شده است. مسائلی همچون بارداری پیش از ازدواج، بیان احساسات دو طرف با زبانی ساده و قابل فهم، مسائلی که عمدتا در همان اتاق خواب‌های سرد و بی روح باقی می‌مانند و کمتر فیلمسازی این جرات و جسارت را به خرج داده است تا بدون ادا و اطوارهای مرسوم آثار تصویری آن‌ها را بیان کند.

آیدا پناهنده در مقام یک فیلمساز زن، روایتی درست و به جا از زندگی یک زوج داشته است، بدون اینکه جانبداری از طرفین داشته باشد. مخاطب گاهی با بهنام (پارسا پیروزفر) همذات پنداری می‌کند و گاهی با ماهرخ(هدی زین‌العابدین) در واقع او قضاوت را برعهده مخاطب گذاشته است و تنها تصویری از آنچه که واقعیت است را به نمایش می‌گذارد. پناهنده از نور و صدا نیز به درستی بهره گرفته است. درون تنهایی این زوج نورها در عین گرم بودن، اما تهی از هر گونه احساسی هستند، از سوی دیگر در لحظاتی که ماهی و بهنام با دیگران هستند صداها و همهمه‌ها نشانی از زندگی دارند در حالی که در تنهایی آنها این صدا خاموش است و این سکوت است که خودنمایی می‌کند. او به خوبی می‌داند که چطور با نور و صدا این بازی را به نمایش بگذارد و نمایشی از تهی شدن این زندگی داشته باشد.

در کنار همه این‌ها انتخاب به جا و درست بازیگران نیز از نکات کلیدی این سریال است. پارسا پیروزفر شاید برای اولین بار است که از صورت و ظاهرش به درستی و در راستای سریال استفاده شده است و صرفا به جهت خوش چهره بودن و جذب مخاطب انتخاب نشده است، در واقع باید گفت اتفاقا در این سریال چهره پیروزفر به کارش آمده است و این بارها در دیالوگ‌ها نیز گنجانده شده است. او علاوه بر این، با یک بازی متفاوت در مقابل دوربین ظاهر شده است. پیروزفر پیش از این نیز تجربه همکاری با پناهنده و امیری را داشت و شناختی که کارگردان، نویسنده و بازیگر از هم دارند در اینجا به کمکشان آمده است تا بتوانند آنچه را که در ذهن دارند به تصویر بکشند. هماهنگی و همراهی هدی زین‌العابدین در درآمدن نقش این زوج نیز بی راه نبوده است و او نیز به خوبی از عهده نقش برآمده است. هرچند گاهی غمی که او به تصویر می‌کشد بیش از اندازه است اما زین‌العابدین به خوبی نشان می‌دهد که تلاش کرده است تا بازی‌اش متفاوت از سایر نقش‌هایی باشد که تاکنون در کارنامه خود جای داده است.

پرداختن به مسائلی از این دست که در اجتماع ما کم هم نیست، موضوعاتی اجتماعی که واقعا از دل اجتماع بیرون آمده باشند و مخاطب بتواند با آنها ارتباط برقرار کند، جایشان به وضوح در آثار تصویری خالی بوده است و چقدر خوب است که حداقل در شبکه نمایش خانگی این امکان فراهم شده تا از بعد اجتماعی و روانشناسی به این مسائل نیز نگاه می‌شود. امید آن است که فیلمسازان بیشتری با آگاهی و تحقیق و پژوهش نسبت به این مسائل وارد گود شوند و دست به ساخت آثاری از این دست بزنند. هرچند که باید دید آیا این نگاه در این سریال تا پایان ادامه می‌یابد یا خیر.

 

منبع: برترین ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا