
دلایل بیاعتمادی دختران به پدر خانواده
تحقیقات در کلینیکهای روانشناسی نشان میدهد دخترانی که شاهد خیانت پدر به مادر بودهاند، بهویژه در مواردی که مادر در شرایط سخت مالی همراه پدر بوده اما پدر پس از بهبود وضعیت، خیانت کرده است، نسبت به ازدواج بیاعتماد شده و به تجرد روی میآورند. این آسیب روانی-عاطفی حتی در مواردی که ازدواج مجدد با مجوز شرعی صورت گرفته نیز مشاهده میشود.
پدرها بیشترین نقش را در این ترس از ازدواج در دختران دارند. پدری که فقط پول به خانه میآورد و محبت نمیکند، پدری که همه تصمیمها را خودش میگیرد، پدری که خانه برایش فقط محل خواب است و از همه مهمتر، پدری که با بدقولی و بیوفایی، اعتماد دخترش را خدشهدار میکند، ناخواسته دخترش را از ازدواج فراری میدهد. این رفتارهای پدرانه، مهمترین دلیل گرایش دختران به زندگی مجردی است.
رابطه پدر و دختر، مهمترین الگوی ذهنی را برای آینده دختران میسازد. روانشناسان میگویند دختری که پدرش را مردی مهربان، قابل اعتماد و حامی میبیند، با اعتماد به نفس بیشتری به استقبال زندگی مشترک میرود. اما وقتی پدر در نقش خود کوتاهی میکند – چه با سردی عاطفی، چه با رفتارهای مستبدانه و چه با بیتوجهی به خانواده – ناخواسته دخترش را به سمت تنهایی سوق میدهد.
گفت و گوی زیر حاصل سلسله نشستهای مجازی «رابطه پدر-دختری در آینه علم و دین» پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم است.
در این گفت و گو به موضوع آسیب شناسی عدم ایفای نقش پدر در ایجاد میل به زندگی تجردی دختران، توسط حجتالاسلام و المسلمین جعفر جدیری عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی پرداخته شده است و حوزه نیوز به انتشار متن این نشست خواهد پرداخت:
بسم الله الرحمن الرحیم؛ در این مبحث به بررسی آسیبشناسی تأثیر نقص عملکرد پدری در گرایش دختران به زندگی مجردی میپردازیم. ابتدا لازم است به تبیین مفاهیم پایهای در حوزه ارتباطات انسانی بپردازیم.
* چهار حوزه ارتباطی اساسی در حیات انسان
انسان در حیات خود با چهار حوزه ارتباطی اساسی مواجه است:
۱. ارتباط با خداوند: هر فرد به نحوی با منبع متعالی و لایتناهی هستی ارتباط برقرار میکند.
۲. ارتباط با خویشتن: که شامل گفتگوی درونی، خودارزیابی، شناخت نقاط قوت و ضعف، و حدیث نفس میشود.
۳. ارتباط با دیگران: تعامل با همنوعان که محور اصلی بحث ما را تشکیل میدهد.
۴. ارتباط با طبیعت: شامل تعامل با موجودات زنده اعم از گیاهان و جانوران.
در میان این چهار حوزه ارتباطی، «ارتباط با دیگران» که به عنوان «انس» شناخته میشود، چهار زیرمجموعه حیاتی دارد که تأثیرات عمیق کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت بر زندگی فرد میگذارد:
الف) ارتباط با پدر
ب) ارتباط با مادر
ج) ارتباط با همسر
د) ارتباط با فرزندان
این روابط چهارگانه، محوریترین ارتباطات انسانی را تشکیل میدهند. از بدو تولد، نوزاد با والدین خود ارتباط برقرار میکند. در مراحل بعدی رشد، ارتباط با خواهر و برادر شکل میگیرد و در بزرگسالی، فرد وارد رابطه همسری و والدینی میشود.
سایر روابط اجتماعی مانند ارتباط با همسایگان و دوستان، هرگز به عمق و تأثیرگذاری این روابط چهارگانه نمیرسند؛ بهویژه رابطه والدین با فرزند که تأثیرات ماندگاری بر شخصیت و روان فرزند میگذارد. نحوه تربیت و کیفیت این ارتباط، نقشی تعیینکننده در شکلگیری شخصیت فرزند ایفا میکند.
* جایگاه بسیار مهم رابطه پدر_دختری
در میان روابط بینفردی که پیشتر به آنها اشاره شد (شامل روابط با والدین، همسر، فرزندان و تا حدی خواهر و برادر)، رابطه والدین با فرزند از اهمیت ویژهای برخوردار است.
در این میان، رابطه پدر با فرزندان، بهویژه رابطه پدر-دختری، که موضوع اصلی بحث ما را تشکیل میدهد، از جایگاه بسیار مهم و تأثیرگذاری برخوردار است.
تا به امروز، در مطالعات روابط والدین-فرزندی، توجه اصلی معطوف به نقش مادر بوده است.
این تمرکز تا حدودی قابل درک است، زیرا مادر به طور سنتی به عنوان مراقب اصلی و پرورشدهنده اولیه شناخته میشود.
انتظار جامعه این بوده که مادر مسئولیت اصلی تربیت دختر را بر عهده داشته باشد تا او را برای ایفای نقشهای آینده به عنوان همسر و مادر آماده کند.
با این حال، نقش پدر در این فرآیند تربیتی اغلب مورد غفلت قرار گرفته است. خوشبختانه، طبق مشاهدات اخیر، در سالهای گذشته تحولات مثبتی در این زمینه رخ داده است.
پژوهشگران حوزههای مختلف، اعم از روانشناسی و جامعهشناسی، توجه ویژهای به اهمیت رابطه پدر-دختری نشان دادهاند.
اهمیت رابطه پدر-دختری، اگر بیشتر از رابطه مادر-دختری نباشد، قطعاً کمتر از آن نیست. این اهمیت به دلایل متعددی که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت، در مطالعات آسیبشناسی روابط خانوادگی به اثبات رسیده است.
* سه اصل اساسی در نقش پدر بر سلامت روانی و اجتماعی خانواده
یافتههای پژوهشی نشان میدهد که پدران نقش بسیار مهمی در شکلگیری شخصیت و رشد عاطفی-اجتماعی دختران ایفا میکنند.
در تحلیل نقش مرد در زندگی خانوادگی، بهویژه در جایگاه پدر، با سه نقش محوری و اساسی مواجه هستیم که هر یک از آنها تأثیر مستقیمی بر سلامت روانی و اجتماعی خانواده دارد.
نخستین و مهمترین نقش، «اقتدار» است که براساس مطالعات اسلامی و روانشناختی، به معنای «ایجاد تعادل بین کنترل و محبت» تعریف میشود.
پدر مقتدر فردی است که توانایی برقراری توازن میان اعمال انضباط و قواعد رفتاری با ابراز محبت کافی را دارد. این مفهوم در پژوهشهای اسلامی بهطور عمیق مورد بررسی قرار گرفته است.
دومین نقش کلیدی، «حمایتگری» است که باید آن را از «مفهوم دخالت متمایز» دانست. در این نقش، پدر بهعنوان تکیهگاه امن خانواده عمل میکند و اعضای خانواده باید بتوانند در شرایط مختلف به او اعتماد کنند.
مرزبندی دقیق بین حمایت و دخالت از چالشهای اساسی روابط خانوادگی است که اغلب منشأ تعارضات زوجین میشود.
سومین نقش، «تأمینکنندگی» است که براساس آن، پدر خانواده مسئولیت تأمین مایحتاج اساسی زندگی خانواده را در حد کفاف بر عهده دارد.
نقص در هر یک از این نقشهای سهگانه میتواند پیامدهای منفی جدی برای خانواده به همراه داشته باشد.
در حوزه اقتدار، هر دو حالت افراطی چه کنترل بیش از حد و چه فقدان کامل انضباط خانوادگی – میتواند آسیبزا باشد. در بُعد حمایتگری، ضعف عملکرد پدر میتواند منجر به از دست رفتن اعتماد اعضای خانواده و روی آوردن آنها به منابع حمایتی نامناسب بیرونی شود.
در نهایت، نقص در تأمینکنندگی میتواند به ناامنی اقتصادی و روانی در خانواده منجر شده و اعضای خانواده را به سمت راههای نامناسب کسب درآمد سوق دهد، که میتواند شامل کار کودکان یا آسیبهای اجتماعی برای همسر باشد.
این نقایص بهطور خاص بر دختران خانواده تأثیر عمیقتری میگذارد و میتواند الگوهای رفتاری و نگرشی آنها را در زندگی آینده تحت تأثیر قرار دهد. این مقدمات برای ورود به بحث آسیبشناسی عمیقتر این موضوع ضروری به نظر میرسد.
* نقش پدر در تأثیر بر تمایل و عدم تمایل دختران به ازدواج
«ازدواج» به عنوان یک علقه اجتماعی، نقش محوری در توسعه خانوادهها و ایجاد تعهدات اجتماعی ایفا میکند.
این پیوند مستحکم، آثار فردی و اجتماعی گستردهای را به همراه دارد، اما در سالهای اخیر، پدیدهای قابل تأمل در جوامع صنعتی و از جمله ایران در حال وقوع است: «افزایش سن ازدواج دختران و در مواردی، گرایش به تجرد قطعی».
این مسئله، که صرفاً محدود به ایران نیست و در کشورهای صنعتی پیشرفته نیز مشاهده میشود، موضوع پژوهشهای متعددی قرار گرفته است.
سؤال اساسی این است که «نقش پدر و کیفیت پدری چه تأثیری بر عدم تمایل دختران به ازدواج دارد؟»
براساس مطالعات تحولی، نقص در ایفای نقش پدری میتواند یکی از عوامل مؤثر در کاهش تمایل دختران به ازدواج باشد.
این فرآیند از همان سالهای نخست تولد فرزند آغاز میشود. اولین انتظار از پدر، مشارکت در نگهداری فرزند و حمایت از مادر است.
اگرچه در سالهای اولیه زندگی کودک، نقش مادر پررنگتر است، اما این به معنای نفی مسئولیت پدر نیست.
پدری که این نگرش را داشته باشد که نقشی در پرورش دختر ندارد و از همکاری با مادر سر باز زند، اولین آسیب را به بنیان خانواده وارد میکند. هرچند ممکن است کودک در این سنین متوجه این موضوع نباشد، اما این رفتار زمینهساز مشکلات آتی خواهد بود.
* پیامدهای مهم مشارکت پدر در مراقبت از فرزند
مشارکت پدر در مراقبت از فرزند، پیامهای مهمی را منتقل میکند:
۱. به مادر این اطمینان را میدهد که در مسئولیت خطیر فرزندپروری تنها نیست
۲. حضور و پشتیبانی پدر در مواقع نیاز را تضمین میکند
۳. الگوی مثبتی از مشارکت مردان در امور خانواده ارائه میدهد
نکته مهم این است که این همکاری نباید به معنای کاهش مسئولیتهای مادر تلقی شود؛ بلکه پدر در نقش حمایتگر و همکار مادر عمل میکند.
بنابراین، اولین گام در ایفای نقش صحیح پدری، «مشارکت فعال در مراقبت و نگهداری از فرزند» است.
مطالعات گسترده در حوزه روانشناسی خانواده و تحقیقات انجام شده در مراکز مشاوره، به همراه نظریات «آلفرد آدلر» به عنوان یکی از نظریهپردازان برجسته در حوزه روابط خانوادگی، نشان میدهد که پدران معمولاً خطاهای اساسی را در تربیت فرزندان مرتکب میشوند.
این خطاها میتواند منجر به کاهش علاقه اجتماعی در فرزندان شود که یکی از نمودهای آن عدم تمایل به ازدواج است. از آنجا که ازدواج خود نوعی پیوند اجتماعی محسوب میشود، این کاهش علاقه اجتماعی میتواند تأثیرات عمیقی بر آینده فرزندان داشته باشد.