
کودک، روانِ والد را درمان میکند؟
این روزها بچهدار شدن، بیش از آنکه تصمیمی طبیعی باشد، مسئلهای اخلاقی، اقتصادی و حتی روانی تلقی میشود.
به گزارش سبک ایده آل، در دل بحرانها، تورم، اضطرابهای محیطی و آیندهای مبهم، بسیاری میپرسند:
آیا آوردن کودک به این جهانِ خشن، ظلم نیست؟
آیا والد شدن، باری بر روان است یا درمانی برای آن؟
🔹شاید پاسخ ساده نباشد، اما اگر بخواهیم صادق باشیم، باید بپذیریم:
در خانهای با ثبات عاطفی و اقتصادی، کودک میتواند نهتنها باری بر دوش روان نباشد، بلکه مایهی ترمیم و بازسازی روان والدین باشد.
🔹روانکاوی میگوید انسان، موجودیست که تنها در رابطه، شکل میگیرد؛
و هیچ رابطهای، از نظر شدت و نزدیکی روانی، به اندازهی پیوند والد و کودک ابتدایی نیست.
کودک، با بدنِ ناتوان و نگاهِ مطلقاً نیازمندش، ما را از انزوای خودمحورانه بیرون میکشد.
او ما را به تماس میکشاند: تماس با پوست، تماس با صدا، تماس با اکنون.
🔹 برای مردان، کودک فرصتیست برای لمس نواحی خاموشِ عاطفه.
جایی که هیجاناتی مثل مهربانی، مراقبت، اشک و بازی، که اغلب در فرهنگِ مردانه سرکوب شدهاند، دوباره زنده میشوند.
در آغوش گرفتن یک کودک، مرد را از انجماد هیجانی میرهاند، بیآنکه نیازی به توجیه عقلانی باشد.
🔹 برای زنان، کودک ، در غیاب ترس از بقا و فرسایش مزمن ، میتواند پلی بهسوی بازپیوند با تن، زمان و روان باشد.
ریتم خواب، صدای گریه، مکیدن شیر، نگاهِ درخشانِ بیقضاوت… همگی زن را به لایههایی از هستی پیوند میزنند که در هیاهوی دنیای بزرگسالی، گم شدهاند.
🔹اما این همه، تنها زمانی معنا دارد که خانه، جای جنگ، ترس و فرسایش روزمره نباشد.
کودک در خانهای ناایمن، خودش دچار آسیب است؛ و طبیعتاً نمیتواند مرهمی بر زخمهای والدین باشد.
ولی در خانهای با امنیت نسبی، رابطهای زنده و حداقلی از ثبات مالی، کودک میتواند:
▫️ اضطرابهای هستیشناسانه را تسکین دهد
▫️ حس تعلق و معنا را احیا کند
▫️ روان والد را از سکون، پوچی و خودخوری بیرون بکشد
▫️ و حتی، با نگاهش، ما را دوباره «کسی» کند در چشم خودمان.
🔹در جهانی پر از فروپاشیهای نمادین، کودک میتواند تصویر سادهی بازسازی باشد؛
یادآوری بیصدا اما عمیقِ اینکه روان، هنوز توان تولدِ دوباره دارد.